مشک عشق

ریخته گر مشک بر لب بوی بهشت زمزمه می کرد

ذکر می دید دگر بار سوی حرم عشق می کرد


یاوران ساز نگار را در چشم او می کرد

دم نزد هیچ دم جز یار که دل نیاز می کرد


آب زمزم می نوشید بر لب سوی یار می کرد

کعبه را بت خانه می دید سوی یار وفا می کرد


ذات دل را بس دید جان را زیبا می کرد

آن که ره گم می کرد جان دل زیبا می کرد


عاشقی کرد لب ز بیهوده بست دل می کرد

بسته دل بیدار گشت رخ زیبا می کرد


عشق باز دل اشک می ریخت مشک می کرد

مشک را از دم می گرفت دل رسوا می کرد

 

 


مجنون یار زیبا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فلزیاب ارزان پرقدرت حرفه ای09909061300 گروه اینترنتی لبخند حسابداران خبره آذربایجان پخش آنلاین موزیک ???? سبک زندگی ایرانیان خرید و فروش انواع نهال | نهال میوه و گردو خرید اینترنتی مستر سی اس | تخصصی کانتر استریک 1.6